چند روز پیش فرصتی پیش اومد تا با یکی از همکارام برای صحبت در مورد طراحی سایت همسر ایشون بریم منزلشون.
با اینکه منزلشون آپارتمانی بود، ولی چنان با سلیقه چیدمان شده بود که موقع ورود فکر میکردی وارد یه طبیعت دلنشین واقعی شدی.
از مرغ عشق های قشنگشون گرفته تا گلها و سایر المان ها.
به هر حال به محض ورود حس طراوت و سرزندگی عالی برام به ارمغان اومد.
یعد از اینکه همسر ایشون اومدن و صحبتهای اولیه در مورد سایتی که لازم دارن و انجام نیازسنجی های مقدماتی رو انجام دادیم حقیقتا حیرت زده شدم!
در واقع برای اولین بار بود که با یک نویسنده تمام عیار و دیدگاهی که این مدل افراد دارند آشنا میشدم.
برام هنوز هم خیلی عجیبه و البته جای سوال...
که چطور یک نفر میتونه بیش از چندین کتاب رو با لطافت خاصی به نگارش در بیاره. متونی بیش از میلیونها جمله که هیچ کدوم شبیه هم نیستند.
با تمام حیرتی که کرده بودم ولی خیلی خوشحال بودم که یک نفر رو تونستم پیدا کنم که طرز فکر و دیدگاهش مشابه منه.
دیدگاهش در مورد خدا، خلقت های خدا، انسان و جهان بینی و ...
واسه همین موقع رفتن ازشون خواستم یکی از کتابهاشون رو بهم هدیه بدن و در صفحه نخستش متنی رو برام بنویسن.
و الآن واقعا خوشحالم که این کتاب رو هدیه گرفتم.
پیشنهاد میکنم شما هم این کتاب و سایر آثار ایشون رو تهیه و حتما مطالعه کنید.
اسم این کتاب زکیه مطهره هست. از آثار سرکار خانم ملیحه هدایتی عزیز.
مطمئنا در آینده بیشتر از ایشون خواهیم شنید...
متنی که اول کتاب برام نوشتن این بود:
زندگی قطره بارانی است که دریایی در آن گم میشود
با تقدیم احترام خدمت جناب آقای حیدری...