روزنوشت‌های یک مهندس

در ژرفـنـای اقـیـانـوس آگـاهـی، هـمـچـون رودی کـوچـک امـا جـاری و زلـالـم تـا دریـا شـدن هـمـچـنـان نـیـازمـنـد قـطـره هـای سـخـاوتـمـنـد بـارانـم.

وای از این بی خوابی های شبانه

نمیدونم چم شده :(

چند شبه اصلا نمیتونم بخوابم. امشب هم دقیقا به همین شکل بود. کلافه شدم بخدا. دیدم هیچ کاری نیست بکنم گفتم بیام یه مطلب بنویسم.

هر کار فکر کنید انجام دادم ولی خوابم نمیبره.

از دمنوش و آرام بخش و موسیقی و پیاده روی و مطالعه و فیلم دیدن و کار کردن و...

ولی هیچ کدوم تاثیر نداشت.

خداییش وقتی شما اینجوری میشین چیکار میکنین؟

اصلا فک میکنید علت این بی خواب شدنها چی میتونه باشه؟

هدیه گرفتن یک کتاب ارزشمند

چند روز پیش فرصتی پیش اومد تا با یکی از همکارام برای صحبت در مورد طراحی سایت همسر ایشون بریم منزلشون.

با اینکه منزلشون آپارتمانی بود، ولی چنان با سلیقه چیدمان شده بود که موقع ورود فکر میکردی وارد یه طبیعت دلنشین واقعی شدی.

از مرغ عشق های قشنگشون گرفته تا گلها و سایر المان ها.

به هر حال به محض ورود حس طراوت و سرزندگی عالی برام به ارمغان اومد.

یعد از اینکه همسر ایشون اومدن و صحبتهای اولیه در مورد سایتی که لازم دارن و انجام نیازسنجی های مقدماتی رو انجام دادیم حقیقتا حیرت زده شدم!

در واقع برای اولین بار بود که با یک نویسنده تمام عیار و دیدگاهی که این مدل افراد دارند آشنا میشدم.

برام هنوز هم خیلی عجیبه و البته جای سوال...

که چطور یک نفر میتونه بیش از چندین کتاب رو با لطافت خاصی به نگارش در بیاره. متونی بیش از میلیونها جمله که هیچ کدوم شبیه هم نیستند.

با تمام حیرتی که کرده بودم ولی خیلی خوشحال بودم که یک نفر رو تونستم پیدا کنم که طرز فکر و دیدگاهش مشابه منه.

دیدگاهش در مورد خدا، خلقت های خدا، انسان و جهان بینی و ...

واسه همین موقع رفتن ازشون خواستم یکی از کتابهاشون رو بهم هدیه بدن و در صفحه نخستش متنی رو برام بنویسن.

و الآن واقعا خوشحالم که این کتاب رو هدیه گرفتم.

پیشنهاد میکنم شما هم این کتاب و سایر آثار ایشون رو تهیه و حتما مطالعه کنید.

اسم این کتاب زکیه مطهره هست. از آثار سرکار خانم ملیحه هدایتی عزیز.

مطمئنا در آینده بیشتر از ایشون خواهیم شنید...

  

متنی که اول کتاب برام نوشتن این بود:

زندگی قطره بارانی است     که دریایی در آن گم میشود

با تقدیم احترام خدمت جناب آقای حیدری...

احمد حیدری هستم. یه برنامه نویس و طراح سایت که نمیدونم چرا، ولی یه حسی بهم گفت بعد از 10 سال طراحی سایت و کار و بدست آوردن تجربه‌های تلخ و شیرین بسیار در زندگیم یک وبلاگ ساده جاش خالیه. واسه همین تصمیم گرفتم ایجادش کنم و اتفاقات روزمره ام رو داخلش بنوسیم تا آیندگان رو ارجاع بدم بهش!
Based On Erfan Theme طراحی شده با عشق به انضمام کمی خلاقیت توسط: احمد حیدری - (کپی قالب و محتوای آن کاملا آزاد است...)